کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 14 سال و 11 ماه و 11 روز سن داره

هلو

ابله مرغون بیماری که همه میگیرن

تو خونه نشسته بودیم دیدیم بابای کیمیا پیام داده کیمیا ابله مرغون گرفته. طفلکی اخرین باری که دیده بودمش یعنی همین دیروز 20 اذر با هم قهر بودیم.هر چندد که اخرش اشتی کردیم ولی استفاده از هم نبردیم و با هم بازی نکردیم و مطمئنا اگه این دفعه هم ببینمش نمیتونیم بهم نزدیک بشیم.چون من تا حالا ابله مرغون نگرفته بودم و الانم که فصل امتحاناس.خلاصه یه سری عکس فرستاد باباش.دیدیم عین یک بادکنک با خال خال های صورتیه . جمعه 28 اذر رفتیم خونه مامانی اش نذری داشتن.اونجا دیدمش خیلی بانمک شده بود.ولی خودش انگاری ناراحت بود.پرسیدم چرا ناراحتی؟گفت چون من ابله قرغون(ابله مرغون)دارم تو باهام بازی نمیکنی.منم براش توضیح دادم که نباید بهش نزدیک بشم چ...
13 دی 1393

15 اذر 93

امروز نشسته بودم تو اشپزخونه پشت میز ناهار خوری و مشقامو مینوشتم. دیدم مامانم برگشته و همراهشم..............کیمیا خانومه.بله این خانوم خانوما امروز حسابی منو از درس انداخت.من داشتم مشقامو مینوشتم کیمیا هم هی میگفت نیلوفر پس کی باهام بازی میکنی؟خلاصه منم دیگه مشقام تموم شد و تو این فاصله پیکاسو خانومم دفتر نقاشی منو پراز اثار ارزشمند هنری کرد.واقعا نقاشی های قشنگی میکشه.استعداد خوبی تو نقاشی داره فدای اون پرنسس خانومایی که خلق میکنه  خلاصه بعد از نقاشی عروسک بازی کردیم و بعد از اون هم دوباره نقاشی اما این بار با ابرنگ.که البته یک اشتباه محض از جانب من بود.چون کیمیا که عاشق کار با ابرنگه دیگه ول کن نبود و این طور بود که ابرنگ منو که تاز...
10 دی 1393

کیمیا میره مدرسه

بالاخره این دختر هم مدرسه ای شد.البته خودش که عاشق مهدشه.اسم معلمش ویدا جونه و دوستانی که پیدا کرده اسماشون ملیکا و ارمیتا و پرستش هست.یک پسر هم هست به اسم کیان پزشکی که نمیدونم چرا ازش میترسه.اونجا کلی شعر و چیزهای با نمک یاد میگیره.چند تا از شعرهاشو مینویسم. چه دنیای قشنگی دنیای رنگارنگی دنیای ما بچه ها پر از صلح و صفا میخونیم و میخونیم قدر همو میدونیم با همدیگه یک صدا روز جهانی ما 15 مهر مبارک که مال روز جهانی کودک بود. فصل اول بهاره گل با شکوفه داره فصل دوم تابستون گرما داره فراوون فصل سوم پاییزه برگ از درخت میریزه فصل چهارم زمستون برف و بارون فراوون ...
5 دی 1393

23 ابان

ببخشید یکمی با تاخیر اومدم.اخه عکس ها از تو گوشی پاک شده بودن و من پس از مدت ها توفلش پیداشون کردم.22 ابان ما و کیمیاشون رفتیم خونه عمه طیبه تا شب بخوابیم مردها هم رفتن ویلای ما .شامو که خوردیم یکمی تلویزیون نگاه کردیم و بعد هم لالا.... اینم کیمیا ک از این صندلی لحظه ای کنده نمیشد 23 ابان فردا صبح بعد از صبحونه کیمیا افتاد رو خط شکلات دزدی و بعد هم چون دختر خوبی بود مسواکشو زد و بعد با هم بازی کردیم.از هم عکس میگرفتیم و با فتوشاپ خنده دارش میکردیم. خلاصه ساعت 12 از خونه رفتیم بیرون و سر راه نون تازه گرفتیم و رفتیم ویلامون و وقتی رسیدیم کلی نقاشی های قشنگ قشنگ کشید این کلوچه.نقاشی هایی ب...
5 دی 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هلو می باشد